-آخرين مراسم عبادي حج پيامبر اسلام را به طور مشروح بيان كنيد؟(0)
-آيا آدم ( ع ) و حوا را خداوند باهم آفريد ازدواج آنها چگونه بود؟(0)
-دين حضرت آدم ( ع ) و حوا ( ع ) چه بود؟(0)
-اينكه گفته مي شود ايمه قبل از حضرت آدم خلق شده اند درست است ؟(0)
-چرا از فرزندان حضرت آدم ( ع ) تنها از هابيل و قابيل در قرآن كريم نام برده شده است ؟(0)
-آيا اگر آدم و حوا از آن شجره ممنوعه نمي خوردند، همواره در بهشت مي ماندند؟
(0)
-چرا در قرآن كريم، خداوند به حضرت آدم و حوا مي گويد به درخت ممنوعه نزديك نشوند؟ آيا تعبير نزديك نشدن حكمتي دارد؟
(0)
-در برخي از احاديث آمده است كه حوا، حضرت آدم((عليه السلام)) را وسوسه كرد تا آدم و حوا به درخت ممنوعه نزديك شدند; در حالي كه در آيات قران آمده كه شيطان آن دو را وسوسه كرد; آيا اين دو مطلب با يكديگر منافات دارد؟
(0)
-درختي كه شيطان آدم را به خوردن آن واداشت، چه درختي بود؟
(0)
-چرا آدم و حوا از خوردن ميوه درخت مخصوص نهي شدند به عبارت ديگر علّت ممانعت چه بود؟
(0)
-آخرين مراسم عبادي حج پيامبر اسلام را به طور مشروح بيان كنيد؟(0)
-آيا آدم ( ع ) و حوا را خداوند باهم آفريد ازدواج آنها چگونه بود؟(0)
-دين حضرت آدم ( ع ) و حوا ( ع ) چه بود؟(0)
-اينكه گفته مي شود ايمه قبل از حضرت آدم خلق شده اند درست است ؟(0)
-چرا از فرزندان حضرت آدم ( ع ) تنها از هابيل و قابيل در قرآن كريم نام برده شده است ؟(0)
-آيا اگر آدم و حوا از آن شجره ممنوعه نمي خوردند، همواره در بهشت مي ماندند؟
(0)
-چرا در قرآن كريم، خداوند به حضرت آدم و حوا مي گويد به درخت ممنوعه نزديك نشوند؟ آيا تعبير نزديك نشدن حكمتي دارد؟
(0)
-در برخي از احاديث آمده است كه حوا، حضرت آدم((عليه السلام)) را وسوسه كرد تا آدم و حوا به درخت ممنوعه نزديك شدند; در حالي كه در آيات قران آمده كه شيطان آن دو را وسوسه كرد; آيا اين دو مطلب با يكديگر منافات دارد؟
(0)
-درختي كه شيطان آدم را به خوردن آن واداشت، چه درختي بود؟
(0)
-چرا آدم و حوا از خوردن ميوه درخت مخصوص نهي شدند به عبارت ديگر علّت ممانعت چه بود؟
(0)

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:42316 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:16

ديدگاه « فارابي» درباره معاد چيست؟
فارابي معلم دوم فلسفه (م/339) كه در مسائل فلسفي براي خود نظريه هاي خاصي دارد، براي تصوير معاد جسماني كه قرآن بر آن اصرار ورزيده، بيان خاصي دارد كه از نظر شما مي گذرانيم وي براي اين تصوير انسانهايي را كه راهي سراي ديگر ميشوند، به دو گروه تقسيم ميكند.
1ـ گروهي كه از نظر كمال به پايهاي رسيدهاند كه در درك كمال نياز به بدن ندارند و اصولا به بدن و تعلقات بدني توجهي ندارند و عمده توجه آنان به عالم بالا و حقائق كلي آفرينش است.
2ـ گروهي كه فارابي آنان را « بدنيون » ميخواند، كساني هستند كه در آنها توان و قدرت تعلق و توجه به بالاتر از بدن موجود نيست و غير از بدن و آنچه كه مربوط به آن است واقعيت برتري را نميشناسند، و به طور طبيعي و فطري خواهان بدن مي باشند.
از نظر فارابي گروه نخست كه آنان را « سعادتمندان حقيقي» يا « اشقياي حقيقي» مينامد، در معاد خود نيازي به هيچ نوع از بدن ندارند، بلكه آنان با تعقل خويشتن و آنچه كه مربوط به او است، لذت ميبرند و يا از اين طريق كيفر ميبينند، زيرا لذت و شكنجه آنان بستگي به اين دارد كه ذات آنان معجون از چه نوع از صفات و ملكات باشد، هر گاه از صفات و ملكات پسنديده و متعالي باشد، ادراك و تصور آن لذت بخش و اگر از صفات و ملكات ناپسند و منحط باشد، تصور آن رنج آور خواهد بود.
ولي گروه نخست كه در آنها هنر تعلق و توجه به مافوق بدن نيست، و پيوسته به بدن و علائق بدني توجه دارند، براي معاد خود و درك پاداش و كيفر، به بدن نياز دارند و اين مطلبي است كه در آن سخني نيست.
ولي « فارابي » از طرف ديگر فكر ميكند كه تعلق نفس به همان بدني كه در دنيا ترك كرده است، نوعي تناسخ ميباشد، تناسخي كه از نظر او محال و ممتنع است.
«فارابي» در اين شرائط، خود را ميان دو محذور ميبيند: از يك طرف معاد گروه دوم، در سايه تعلق نفس به بدن تحقق ميپذيرد، و از طرف ديگر تعلق نفس ـ پس از جدايي ـ به همان بدن، تناسخ ميباشد.
او براي رهايي از اين تنگنا طرح تازهاي ريخته و ميگويد: متعلق نفس ممكن است بدن ديگري باشد كه از عناصر مربوط به عالم بالا (آسمانها ) تشكيل شده باشد كه ميتوان از آنها به صورتهاي زير نام برد:
1ـ جسم آسماني (فلكي)
2ـ جسمي متكون از هوا.
3ـ بدني متكون از دود.
با توجه به تقسيمات معروف بطلميوسي براي مجموع جهان ماده، منحصر نمودن بدن اخروي در عناصر ياد شده كاملا روشن است.
او معتقد بود كه جسم افلاك (آسمانها) داراي طبيعت خاصي است كه از عناصر چهار گانه تشكيل نيافته است.
وي همچنين معتقد بود كه قبل از آسمانهاي نه گانه، چهار كره وجود دارد كه نخستين آن خاك، ودومي آب، و سومي هوا، و چهارمي دود و آتش است.
روي اين اساس فارابي چنين مي انديشد كه براي پرهيز از تناسخ، نفس اين گروه به يك جرم آسماني كه به منزله بدن او باشد، و يا به بدن متكون از ماده هوايي يا دخاني، تعلق ميگيرد.
و در هر حال تعلق نفس به اين بدن براي تدبير آن نيست، زيرا اگر تعلق نفس به اين نوع از بدن براي تدبير آن بوده، و مستلزم تناسخ نباشد به همان بدن دنيوي متروك نيز مي تواند تعلق بگيرد، از اين جهت براي پرهيز از تناسخ بايد تعلق نفس را به اين بدن تعلق « استخدامي» ناميد كه روح براي درك كيفرها و پاداشهاي اين بدن را استخدام ميكند.
لازم به يادآوري است كه از نظر فارابي اين پاداشها و كيفرها پاداشها و كيفرهاي مادي و عنصري نيست، بلكه يك سلسله صور زيبا و مسرت بخش و يا صورتهاي زشت آزار دهنده است كه نفس از طريق تخيل، آنها را ميسازد و در بهشت و دوزخ اين صور و اشباح، به سر ميبرد.

منشور جاويد ج 9
آية الله جعفر سبحاني

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.